تاریخ: یکشنبه 93/12/3
پیرمردی هر روز پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کرد؛
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. .
پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم...
♥دوست خدا بودن سخت نیست♥
نظرات ()